در خانه داییم بودیم. همه مشغول حرف زدن بودند و من ترجیح دادم که در رویاهایم به سر ببرم.

به آنجا که رفتم، آن خانه قدیمی نبود، باغی بود که قبلا در آنجا بودم اما چرا اینطور؟!چه اتفاقی افتاده؟

درختان همه سوخته بودند و از لابه لای بعضی از آنها گیاهانی تازه روییده بودند.اماچرا؟ جلوتر رفتم درختان ماننده یک آدم که دستش را به بالا دراز کرده اند شده بودند، واقعا ترسناک بود.

 همیشه در آنجا صدای تلپ تلپ ماهی ها و چشمه می آمد اما دیگر آن صدا نبود. به آن چشمه که رسیدم مات و مبهم ماندم؛ آب چشمه خشک شده بود و استخوان های ماهی ها کف انجا ریخته بود.

 دیگر اشکم در آمده بود که صدای پای اسبی به گوشم رسید به دنبال صدا میدویدم شاید میخواستم جواب سوال هایم را از آن اسب سوار بشنوم صدا نزدیکتر میشد، او مرا دید و ایستاد و با تعجب گفت: دخترک تو اینجا چه میکنی؟!

گفتم: میخواستم بدونم که چرا این درختان خشک شده اند هیچ حیوانی نیست و دیگر از آن چشمه ابی جاری نیست؟

گفت: اتش سوزی بزرگی اتفاق افتاد درختان سوختند، همه حیوانات مردند و اب چشمه هم خشک شد.

گفتم: باعث این آتش سوزی چه چیزی بوده است؟

گفت: کسی نمیداند شایعات زیادی در این مورد هست ولی من معتقدم که بی دقتی انسان ها بوده است.

خیلی خوب، من باید بروم تو هم از اینجا برو خطرناک است ممکن است دوباره آتش سوزی شود.

او رفت ،اشک در چشمانم جمع شده بود و نفرت از عوامل این اتش سوزی قلبم را میفشرد؛ سرم را روی تنه درختی سوخته گذاشتم.

 انگار صدای درختان را در حال سوختن در اتش نادانی را میشنیدم صدای حال انها که کمک میخواستند را هم شنیدم چشمانم را بستم و روی زمین نشستم و گفتم: آرام باشید، آرام باشید از ته دل برایتان آرزو میکنم، خدایا این دفعه نادانی انسان ها را ببخش و این درختان، چشمه ها و حیوانات را زنده کن.

آن قدر گریه کرده بودم که اشک هایم برکه ساخته بود!

صدای آب در گوشم پیچید،چشمانم را باز کردم و از تعجب دهانم باز ماند؛ آری درختان چشمه و حیوانت همه سالم بودند انگار به جای گریه صدای خنده آن ها را میشنیدم آن قدر ذوق زده بودم که اصلا حواسم به این که در رویا هستم نبود.

 ناگهان صدای دختر داییم آمد که گفت ریحانه حالت خوبه؟! ناگهان از رویا پریدم و گفتم اره چطور؟ گفت: اخه چند باره که دارم صدات میکنم و میگم میوه بردار انگار به چیز مهمی فکر میکردی ها؟! گفتم: اره بدک نبود. گفت: خیلی خوب بیا میوه بردار بخور تا حالت سر جاش بیاد!!!