از خواب برخواستم ماهی قرمزمان را به سر سفره ی هفت سین  که دیشب چیده بودم بردم.

سپس همه به سمت سفره رفتند ونشستند.

تا دقایق بعد سال تحویل شد و همه رو بوسی کردند.

سپس پدر پول 50000 تومانی نو را از لای قرآن برداشت ولی یک لحظه حواسش به تلویزیون رفت من با خودم گفتم ای وای این دیگه عیدی رو به من نمیده اینو میخواد به داداشم بده نه اما دیدم اومد طرف من و عیدی رو به من داد. برادرم  پس از گرفتن عیدی خودش مقداری عیدی به من داد. همچنین زن داداشم دفترچه خواطره ای به من عیدی داد تا شعر هاو خاطراتم را در ان بنویسم.سپس همه شروع به خوردن شیرینی و اجیل کردند.

ما هر سال پس از سال تحویل به خانه ی مادر بزرگم میرویم. پس حاضر شدیم تا به خانه ی مادر بزرگم برویم.

امیدوارم شما هم مثل من سال تحویل زیبایی داشته باشید(:   (: 

عید شما مبارک باد، سال خوبی را برایتان آرزو مند هستم.