موقع خواب بود دوباره در رویا فرورفتم این دفعه از دور چیزی را دیدم که باورم نمیشد

 از دور یک قسمت بنفش رنگی بود جلو تر میروم وای این چیز های بنفش سنبل هستند که انقدر زیادندکه از دور مانند تکه ی بنفش میشوند. 

شروع به چیدن گل ها کردم. انهارا بو میکنم خیلی خوشبو هستند. حس خیلی زیباییست. 

صدایی میاید انگارصدای شیر است! خدای من یک شیر میدوم وشیر هم به دنبالم خدای من چیکار کنم خیلی خسته شدم اگر بایستم شیر مرا میکشد هر چه سعی میکنم نمیتوانم از رویا در بیایم خودم را در یک گودال می اندازم اخیش از دستش خلاص شدم!

شب است من تنها درون چاه خیلی خسته هستم به خواب فرو میروم از خواب که بیدار شدم صبح بود باسعی و تلاش توانستم خودم را به بالا چاه برسانم  جلو رفتم به همان رودی که دفعه ی قبل دست و صورتم راشستم رسیدم  تصمیم گرفتم حمام کنم با لباس هایم وارد اب شدم به چه اب خنکی چقدر کیف میدهد کمی اب بازی میکنم سپس بیرون میایم.

 هوا  بسیار سرد است. اتشی درست میکنم و درکنار ان استراحت میکنم از خواب بیدار شدم دیدم در دنیای خودم هستم فهمیدم دیشب در خیالات که  بودم خابم برده  است. ههه! چه جالب !